کد آهنگ

کد موسیقی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیک ترین خویشاوندی ها، دوستی دل هاست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :4
کل بازدید :176970
تعداد کل یاداشته ها : 147
103/1/9
3:13 ع

معماری ایران در دوره قاجاریه و معاصر:
در دوره‌ی قاجاریه شیوه‌ی جدیدی در معماری ایجاد شد و معماران این زمان نیز دنباله‌‌رو معماران صفویه بوده‌اند، هنر معماری این زمان با مقایسه با دوره‌ی صفویه بسیار ضعیف شمرده می‌شود. تنها در زمان حکومت طولانی ناصرالدین شاه قاجار به دلیل نفوذ هنر باختری، هنر معماری هم‌چنین صنایع ظریف مانند گچ‌بری، آیینه‌کاری و کاشی‌کاری رونق یافت و تا اندازه‌ای معماران ما در این زمان از هنر اروپایی تقلید می‌کردند. ارتباط بیش‌تر ایران با غرب، معماران ایرانی را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماری ایران را با روش‌بینی و توجه خاصی با عوامل معماری خاور درآمیزند و آثاری به وجود آورند که از نظر هنری دل پسند باشد.
سر سرای ورودی با پلکان‌هایی که از وسط این سرسرا آغاز می‌شود، و از پاگرد به دو شاخه در جهت مقابل یک دیگر به بالا ادامه می‌یابد، تاثیر معماری کشور روسیه است و از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به بعد رواج یافت. معماری خارجی با طرح های تزیینی ایرانی از قبیل کاشی کاری، آیینه‌کاری، گچ‌بری و ازاره‌بندی از کاشی، توام شد و گوشه‌ای از معماری عصر قاجاریه را نشان می‌دهد. ایجاد زیرزمین‌ها با طرح‌های زیبا و پوشش‌های ضربی آجری، تعبیه حوض‌خانه‌ها، رواج بادگیر برای خنک کردن فضاها واحداث تالارهای بزرگ با شاه‌نشین‌ها و غرفه‌ها و گوشواره‌ها همه و همه به صورت دل پسندتری درآمد. ساختن بادگیرها در ابتدا ساده و فقط شامل یک دهانه‌ی هواکش مزین به کاشی‌کاری‌های زیبا بود. سپس به تدریج مراحل کمال را پیمود. چنان که صورت تکامل یافته‌ی آن‌ها، دو طبقه و از چهار جهت دارای هشت دهانه‌ی هواکش است و جریان باد و هوا را از این دهانه‌ها به داخل ساختمان هدایت می‌کند.
در معماری کاخ‌سازی، ساختن بادگیرهای مزین به کاشی‌کاری و قبه‌ی طلا در عمارت، رکنی از معماری اصیل ایرانی بوده است. بناهای مسکونی دوره‌ی قاجار (به جز کاخ‌های سلطنتی) با طرحی شامل اتاق مرکزی، ایوان (با دو ستون در برابر آن) و اتاق‌های کوچک‌تر واقع در اطراف اتاق مرکزی به صورت‌های ساده یا مفصل، همه به شیوه‌ی معماری اصیل ایران در ادوار قدیم بوده که در این دوره با ابتکارات جدیدتر به صورتی دل چسب و نیکو تکمیل شده‌اند. کاشی‌های منقوش دوره‌ی قاجاریه، اغلب ناچیز و از نظر هنری فقیرند و تنها تقلیدی ناقص‌اند از کارهای قرن گذشته. با آن که ناصرالدین شاه عده‌ای از نقاشان را برای تحصیل مطالعه به موزه‌های رُم و پاریس فرستاد، و کسانی از این نقاشان در هنر خود پیشرفتی کردند، اما کارگران ساده‌ی کاشی‌ساز نمی‌توانستند به خوبی از آثار آن‌ها استفاده کنند، با این وجود به قول ناصرالدین شاه هنر کاشی‌سازی «متجدد» شد.
در تهران و اطراف آن، چند نمونه مهم از معماری قاجاریه دیده می‌شود. یکی مقبره‌ی حضرت عبدالعظیم در شهر ری است که بنای مقبره و گنبد طلای آن قابل توجه است. مجموعه‌ی این مکان مقدس دارای سر درب و ایوان آیینه‌کاری رفیع و چندین صحن و گنبد طلایی و دو مناره‌ی کاشی‌کاری و رواق و ضریح و مسجد است. بناهای دیگر قابل توجه «عصر قاجاریه»، مسجد امام (شاه یا سلطانی) و مسجد سپهسالار (مطهری) تهران است. ساختمان مسجد سپهسالار شامل جلوخان وسیع، سر درب و مناره‌های کاشی‌کاری، هشتی، صحن، حجرات دو طبقه با ستون‌های سنگی زیبا و شبستان است. با این که اغلب کاشی‌کاری‌های این مسجد، از کاشی هفت رنگ است، ولی بعضی نمونه‌های کاشی‌کاری معرق هم دیده می‌شود. رنگ کاشی‌ها بیش‌تر قرمز و صورتی و سفید است. در حالی که در آفتاب درخشان ایران، رنگ‌های قدیم مانند فیروزه‌ای و سورمه‌ای مطلوب‌تر است.
ادامه مطلب...

  
  

معماری ایران در دوره صفویه:
یکی از درخشان‌ترین دوره‌های هنری ایران پس از اسلام دوره‌ی صفویه است. در سال 907 قمری (1502 م) شاه اسماعیل، سلسله صفوی را تاسیس کرد. در این دوره مراکز و کانون‌های صنعتی و هنری در ایران افزایش یافت، درابتدای تاسیس این سلسله، تبریز پایتخت بود و به همین سبب این شهر مرکزی شد برای فعالیت‌های هنرمندانی مانند خطاطان، تذهیب‌کاران، نقاشان و صحافان و هم‌چنین هنرمندانی که در دیگر فنون و صنایع کار می‌کردند و هنرمندانی که در معرق‌کاری و رنگ‌آمیزی کاشی‌ها و در بناها و کتیبه‌ها نقش داشتند یا هنرمندانی که در صنایع منسوجات و بافت پارچه به کار می‌پرداختند.
در اواخر قرن دهم قمری، در زمان شاه عباس پایتخت از قزوین به اصفهان انتقال یافت. با انتخاب پایتخت جدید، این شهر به عنوان یکی از درخشان‌ترین شهرهای خاور گسترش پیدا کرد. بازارها، کاخ‌ها، مساجد، باغ‌ها، پل‌ها در نقشه‌ی شهر گنجانیده شده بود. در این زمان همه‌ی بناهای مذهبی با تزیینات کاشی‌کاری آرایش شدند. بناهای مسجد شیخ‌ لطف الله سر درب قیصریه و مسجد امام (شاه) در میدان نقش جهان با کاشی‌های معرق مزین شدند. آجرهای مربع کاشی منقوش، معروف به آجرهای «هفت رنگ» در بناها به مقیاس گسترده مورد استفاده قرار گرفت. نقش و نگار کاشی‌ها و رنگ‌های آن‌ها زینت خاصی به بناهای این دوره بخشیده است. نه تنها دیوارها، بلکه گنبدها، ایوان، طاق‌نماها سر درب ورودی‌ها و مناره با کاشی و موزاییک آراسته شد. ساخت سر درب‌های بزرگ با کاشی‌های شفاف و گچ‌بری مقرنس‌کاری در عصر صفویه پیشرفت بسیار داشت. ترکیب سر درب بزرگ و مناره‌های طرفین آن با صحن چهار ایوانی و ساختمان‌های اطراف آن و قرار دادن گنبد به گونه‌ای که با همه‌ی ساختمان متناسب باشد، در معماری زمان صفوی به درجه‌ی کمال رسید. با توجه به امنیت ایران در این دوره بناهایی بزرگ و عالی مانند کاخ‌های عالی قاپو، چهل ستون، هشت بهشت و تالار اشرف در اصفهان و بقعه شاهزاده حسین، سر درب عالی قاپو و چهل‌ ستون در قزوین ساخته شدند. دیوارهای این کاخ‌ها از کاشی‌های خوش آب و رنگ پوشیده شده و میان مجموع آن ها با نقوش نقاشان معروف آن دوره پیوند است. سقف‌ها و دیوارها نیز غالبا با منبت‌کاری تزیین می‌شدند.
تزیینات چوبی در بناهای غیرمذهبی دارای نقش اصلی بود و در آن‌ها میزان بیش‌تری از تذهیب‌کاری و نقاشی‌های لاکی استفاده می‌شد. طرح‌های آن‌ها با هنر مینیاتور دارای رابطه‌ی نزدیکی بود. کنده‌کاری و خراطی به ویژه در درب‌ها و سقف‌ها خود هنر خاصی در این دوره بوده است. نقاشی‌های دیواری (فرسک) در کاخ عالی قاپو، قصر روی ایوان عباسی و ایوان جنوبی قرار دارند. طلاکاری ایوان صحن کهنه به فرمان نادر شاه افشار انجام شده و از این رواست که به «ایوان نادری» معروف است. به طور کلی برخی از بهترین تزیینات و آیینه‌کاری و نمونه‌ی کاشی‌کاری سه دوره‌ی تاریخی متوالی را در آن مکان مقدس می‌توان دید. زیرا مسجد گوهرشاد در زمان تیموریان، صحن قدیمی در زمان صفویه و صحن نو در دوره‌ی قاجاریه ساخته شده است.
با نگرشی کلی به هنرهای این دوره، باید پذیرفت که در دوره‌ی صفوی، بار دیگر عصر نوین و درخشانی در هنر ایران طلوع کرد. در هر دوره، هنری که در نوع خود زیبا و کامل بوده پدیدار شده است. در قرن دهم قمری هنرمندان ایران به مزایا و نتایج تازه‌ای دست یافتند. در آن دوره قالی‌هایی بافته شده که تا آن تاریخ نظیر نداشته است. در فلزکاری عصر صفوی، بر پایه‌ی سنت‌های قدیم و مهارت فلزکاران این دوره، هنرمندان چیره‌دستی مجال ظهور یافتند. مصنوعات طلاکاری، نقره‌کاری و برنج‌سازی رونق بسیار داشت و آهن و فولاد نیز گاه طلا و نقره‌کوب می‌شد. طراحان و نقاشان، این زمان با ابداع شیوه‌های جدید، موازین تازه‌ای در سبک‌های خود ایجاد کردند. در نقره‌کوبی و حکاکی ظروف، پایه‌های شمعدان یا بخوردان‌ها، نوشتار اشعار فارسی به خطوط خوش نستعلیق جایگزین کتیبه‌های عربی شد.
معماری ایران در دوره افشاریه و زندیه: ظهور نادرشاه افشار به سلطنت صفویه خاتمه داد. با آن که در عالم سیاست به او اهمیت بسیار داده شده است. اما در این دوره در عالم هنر پیشرفت چشم‌گیری دیده نمی‌شود؛ تنها زرگری و طلا و نیز میناکاری ترقی داشته است. هم‌چنین بعضی از قرآن‌های نفیس مذهب در دست است که به زمان نادر نسبت داده می‌شود، کاخ خورشید و برج‌های دیده‌بانی شهر کلات از هنر معماری این دوره است. اندکی پس از مرگ نادر، کریم‌خان زند در شیراز مستقر شد و در آن شهر عمارات بزرگی بنا نمود که به نام او مشهور است. از جمله‌ی آن‌ها، ارگ کریم‌خان، مسجد، حمام و یک بازار است. از ویژگی های کاشی‌کاری این دوره، استفاده از نوعی رنگ گل سرخ است که در زمان قبل دیده نمی‌شود. تزیینات کاشی‌کاری در بدنه‌ی بناها از آجرهای کاشی و زمینه‌ی سفید بود. صورت شخصیت‌های رسمی، صحنه‌های هنرنمایی رستم پهلوان ملی، شکار و دورنماها در کاشی‌کاری‌ها دیده می‌شوند.


  
  

معماری بناها و کاخ ها در دوره هخامنشیان:.

 

 

 

معماری بناها و کاخ ها در دوره هخامنشیان

 

در حدود 560 سال پیش از میلاد که دو دولت نیرومند آریایی یعنی ماد و پارس با هم موتلف گشتند امپراطوری بزرگ ایران به وجود آمد. این واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نخستین شاه هخامنشی نیای خود آستیاک (اژی دهاک) فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زیر آورد . با کوشش دو تن از پادشاهان توانمند این سلسله یعنی کوروش و سپس داریوش همه آسیای باختری و خاوری از رود نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود کنگ به تصرف در آمد و شاهنشاهی ایران بصورت نخستین امپراطوری بزرگ جهان سازمان یافت و مدت دویست و سی سال با ثباتی کم نظیر دوام آورد . راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت بیش از 1600 میل امتداد داشت با یکصد و دوازده ایستگاه بین راهی در طول آن برای کمک به کاروان ها و حمل ونقل کالا در مدتی کمتر از نود روز در سراسر امپراتوری و حتی سنگ فرش بودن راههای بین شوش و تخت جمشید و اکباتانه (همدان) نمونه ای کوچک از اقدامات عمرانی هخامنشیان  بوده که نشانگر تمدن درخشان ایرانی در این دوره است. هنر ایران در دوران هخامنشی هنری است شاهی و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پیوند خورده است و به این دلیل است که در دوران پادشاهی کوروش و داریوش این هنر به اوج ترقی می رسد و سپس پیشرفت آن متوقف می گردد و فقط در زمان خشایارشا و اردشیر مختصر جنبشی از خود نشان میدهد.

 

****

 

مهمترین بناهای به جای مانده این دوران کاخهای شاهی است تاریخ ساختمان این کاخها به اواسط قرن ششم قبل از میلاد باز می گردد آنچنان که از آثار معماری این دوره بر می آید آغاز آن از مسجد  سلیمان و بعدا در پاسارگاد و تخت جمشید گواه آن است. یکی از عناصر مهم ساختمانی صفه مصنوعی است که پشت به کوه دارد و روی آن ساختمانهای کاخها و اقامتگاههای شاهی را بنا میکردند با پلکانهای سنگی برای صعود به صفه.

 

به عنوان  نخستین ابزار سیاسی و به نشانه تایید آسمانی در حدود سال 550 پیش از میلاد کوروش ساختمان مجموعه کاخ و پرستشگاههایی را در پاسارگاد در استان فارس بنا نهاد که نخستین کانون امپراطوری هخامنشی و معرف سبک معماری هخامنشی است و آشکارا منابع آنرا روشن می سازد . معماری پاسارگاد در حقیقت یک نوع معماری تکامل یافته از شیوه معماری پارسی است با آنکه بسیاری از بخشهای آن از میان رفته ولی زیبایی و اصول فنی در ساختمان را رعایت نموده اند.

 

هخامنشیان تنها سازندگان کاخ نبودند بلکه از آنها نیز آثار معابد و مقابر آرامگاهی صخره ای بجای مانده است . به هر روی که این دوره از معماری ایرانی را بررسی کنیم در خواهیم یاغت که از چه پیشینه ای غنی و بادوام برخوردار است همچنانکه بیش از این گفتم معماری هخامنشی به نوعی شکل تکامل یافته معماری ایلامی و مادی است و به عبارت دیگر هخامنشیان از آن مجموعه فنون و هنرهای ساختمانی با روشی خاص و استادانه استفاده کردند . آنان مصطبه سازی آجرهای لعابدار ایلامی و تالارهای ستون دار با ایوانهای جانبی و مقابر صخره ای مادی را تکامل بخشیدند و از همسایگان و ملل تابعه هم غافل نماندند بلکه از معماری و معماران بابلی آشوری لیدی ساردی مصری استفاده های شایانی بردند و افزون بر آثار موجود از ملل متقدم هنرمندان آثاری پدید آوردند که در طول تاریخ بشریت اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. معماران هخامنشی  از هوش و ذکاوتی سرشار بهره مند بوده اند . زیر در آثار آنها اصولی رعایت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ایرانی معمول و مرسوم گردید.هر چه بنا کردند به استثنای پاره ای از موارد مصالح بوم آورد را در نظر گرفتند . از آن جمله پاسارگاد است که آن را می توان از پروژه های عظیم  و آغازین امپراطوری هخامنشی محسوب نمود . هخامنشیان با اینکه قبلا در مسجد سلیمان آثاری از خود به جای گذاشته بودند اما پاسارگاد داستانی دیگر دارد . پاسارگادی که به اعتقاد بسیاری از مورخین نخستین پایتخت امپراطوری نوپا بود و از همانجا سایر نقاط کشور بزرگ و پهناور ایران آنروز تسخیر گردید.

 

پاسارگاد را باید از کارهای کوروش بزرگ قلمداد کرد . در پاسارگاد هنر ایرانی  وحدت یافته تر می شود با آثاری نظیر کاخ دروازه و دیگر کاخها و تل تخت. در این شهر مجموعه ای از بناهای کاخها مقابر پل و کوشکهایی بر پا گردیدند . که هر یک از آنها جای بررسی و مطالعه جداگانه دارند. زیرا تمام آنچه که یک اثر معمارانه باید داشته باشد در این ساختمانها رعایت گردیده است. حال برای جلوگیری اطاله کلام به شرح و توصیف جزئیات برخی از این بناها می پردازیم.

 

تل تخت(تخت سلیمان): این اثر معماری که صفه بزرگی است مشرف به تمام کاخ ها و باغهای پیرامون خود در پاسارگاد بر روی تپه ای به بلندی 50 متر قرار گرفته که بقایای دیوار سنگی بزرگ آن قابل ملاحظه است . سکوی این بنا از سنگهای بزرگ تراشیده شده در نما و با سنگهای لاشه ای در دیوار اصلی ساخته شده است.بخش غربی این سکو را از ستیغ و لبه یک تپه کوه مانند ساخته اندو سپس مجموعه ای از کاخها و سایر تاسیسات را روی آن ایجاد کرده اند.بی هیچ گمانی این تخت را برای زیربنای کاخ های باشکوهی همانند کاخهای تخت جمشید به وجود آورده اند . نکته قابل ذکر در سنگهای تراشیده آن است که در معماری به سنگهای ((بادبرد)) معروف هستند و با بستهای فلزی به شکل دم چلچله ای به هم متصل شده اند .درباره زمان ساخت آن دیوید استروناخ معتقد است که باید به فرمان کوروش در زمانی که پاسارگاد پایتخت امپراطوری هخامنشی بوده ساخته شده باشد به هر روی با اینکه ساختمان مزبور خرابی دیده است ولی طرح تقریبی بازسازی شده آن اندکی از عظمت و شوکت معماری آنرا نمایش می دهد.

 

آرامگاه کوروش: نخستین اثری که در دشت مرغاب و دهکده مادر سلیمان (پاسارگاد) جلب توجه میکند مقبره کوروش است. بنای سنگی باشکوهی که در حدود بیست و پنج قرن پیش ساخته شده است. این بنا در میان مردم به نام قبر مادر سلیمان معروف است. بنا از دو بخش تشکیل شده است:

 

الف)قسمت سکو مانند که یادآور زیگورات چغازنبیل ((دوره ایلامی ))است

 

ب)قسمت بالایی آن که اتاق کوچکی است و با سقف سنگی به صورت شیروانی (خرپشته) ایجاد شده است.

 

بخش سکو مانند پله پله از شش طبقه تشکیل یافته است طبقه اول 70/1 دوم و سوم هر کدام 1 متر و سه طبقه آخری 55 سانتی متر بلندی دارند عرض سکوها که حالت پله مانند را دارند 50 سانتی متر است. بلندی این قسمت در مجموع 35/5 متر است بخش ب که اتاقک کوچکی است دارای در گاهی به عرض 87 سانتی متر و ارتفاع 30/1 متر است . ابعاد 30/2*3 متر و ارتفاع آن 10/2 متر است.کل بنا از سنگ ساخته شده است و یکی از آثار معماری بسیار زیبای دوران هخامنشی.

 

کاخ دروازه :این بنا که در شرق محوطه کاخها و اندکی بیرون از خط دیوار حصاری است که مجموعه کاخی در آن قرار دارند واقع شده است ابعاد آن 36*36 متر است. بنای ستوندار با دو ردیف 4 تایی ستونهای سنگی جزر دیوارها نیز از سنگ ساخته شده است و این بنا چهار مدخل ورودی دارد که دو تا از آنها بزرگتر از دوتای دیگرند. بر روی سطوح مدخل ورودی نقوش برجسته ای از ترکیب انسان و گاو انسان و ماهی وجود دارد و در گاه شمالی آن نقش یک انسان بالدار که بعضی آن را به کوروش بزرگ تعبیر کرده اند . ستونها دارای پایه هایی از سنگ سیاه و زرد شبه مرمر هستند و کف کاخ را با سنگهای بدون شکل هندسی منظم سنگ فرش نموده اند.

 

مجموعه کاخها و باغ شاهی: این مجموعه باغ و کاخ را می توان یکی از قدیمیترین نمونه های موجود از نوع خود محسوب نمود که شامل دو کاخ بار عام و اختصاصی کوروش دو بنای کوشک و مجموعه از آب نماها و خیابان ها است.

 

کاخ بارعام کوروش:این بنا مشتمل بر یک تالار مرکزی و چهار ایوان در چهار جهت و دو اتاق در جناحین ایوان جنوبی است.تالار مرکزی آن از دو ردیف چهار ستونی سنگی تشکیل یافته و چهار ایوان در جهات اربعه آن نیز دارای دو ردیف ستون سنگی است و فاصله ستونها در بخشهای اخیر کمتر از تالار مرکزی است.تالار مرکزی همانند کاخ دروازه دارای چهار مدخل ورودی در چهار جهت است.این بنا نیز از سنگ و خشت ساخته شده و کف آنرا با مهارت کم نظیری سنگ فرش نموده اند.ستونهای بجا مانده نشانگر آن است که بدون تزیین است.

 

کاخ اختصاصی کوروش : از نظر پلان و شکل مانند کاخ بارعام است و عبارتست از یک تالار مرکزی با 5 ردیف 6 تایی ستونهای سنگی و چهار ایوان در جهات اربعه دارد و دو اتاق در گوشه شمال غربی و جنوب غربی .ابعاد آن در حدود 5/22*3 متر و وسعت آن 700 متر مربع است جرز درگاه های این بنا از سنگ زرد شبه مرمر که در نزدیکی پاسارگاد وجود دارد ساخته شده است . ترکیب سمگ سیاه و زرد در پایه ستونها جالب و دیدنی است . شالی پایه ستونها دارای تزیینات قاشقی است در جای دیگر از آن استفاده نشده بوده است.

 

کوشکهای باغ شاهی:در میان مجموعه باغها و کاخهای شاهی پاسارگاد دو بنای زیبا قرار دارد که هر کدام از آنها دارای یک سالن مرکزی است که چهار ایوان در چهار جهت دارد . ایوانهای شمالی جنوبی کوشک A دارای چهار ستون در هر ردیف هستند و ایوانهای شرقی و غربی به خاطر کم عرض بودن دارای یک ردیف ستون.کوشکBدر ایوانهای شرقی و غربی چهار ستون در یک ردیف و در ایوانهای شمالی و جنوبی یک ستون دارد.این امر تنوع در معماری دو بنای کوچک را تا چه حد آشکار می سازد . این بناها در حقیقت راه ارتباطی به کاخهای اختصاصی و بارعام کوروش بوده اند.

 

باغ پاسارگاد:مجموعه ای است زیبا ومنسجم که کاخها و کوشکهای متعددی را در خود جای داده است.این باغ را می توان یکی از زیباترین باغهای جهان دانست . زیبایی و شهرت باغهایی از این نوع بوده که واژه پردیس /فردیس/فردوس (باغ) فارسی را به چند زبان بزرگ و معروف جهان(عربی/انگلیسی/فرانسه/ایتالیایی/آلمانی..) نفوذ داده است و این امر نشانگر قدمت باغ سازی در ایران است که باغ سازی در دوره صفویه نیز متاثر از این دوره است.

 

مقبره کمبوجیه(زندان سلیمان):مقبره کمبوجیه بنای سنگی مکعب مستطیل شکلی است که از سنگهای سفید بزرگ تراشیده شده است و متاستفانه یکی از دیوارهای چهارگانه و سقف آن سالم مانده است.و از هر نظر قابل مقایسه با بنای کعبه زردشت نقش رستم در مرودشت است . البته به طور قطع قدیمی تر از بنای فوق الذکر (کعبه زردشت) است.

 

پل پاسارگاد:از دیگر آثار پاسارگاد می توان به پلی بجای مانده از این دوره اشاره کرد . این پل دارای دو دیوار است با عرضی حدود65/15 متر و طولی در همین حدود وسیع و بزرگ به نظر می رسد.سه ردیف سه تایی ستون سنگی در فاصله دو دیوار آن قرار دارد. ستونها استوانه ای شکل هستند و بر روی پایه مکعبی قرار گرفته اند.بدنه ستونها کاملا صیقل یافته و فاقد سرستون هستند.

 

شوش:داریوش هخامنشی پس از آنکه بر شورشیان مخالف سلطنت پیروز شد و آرامش را دوباره به کشور بازگرداند با توجه به قلمرو وسیع هخامنشی که از نیل تا سند بود تصمیم گرفت شوش کهن را که تقریبا در مرکز امپراطوری واقع شده بود به پایتختی انتخاب کند. بی شک در این انتخاب شکوه و عظمت دیرینه شوش پایتخت فرمانروایان ایلامی مورد نظر بوده است از سوی دیگر چون پاسارگاد پایتخت کوروش و کمبوجیه بوده است او نخواسته آن شهر را مرکز فرمانروایی خود سازد و از این رو شوش را مرکز حکومت خود برگزید.داریوش فرمان داد تا کاخی با شکوه آنچنان که در خور فرمانروایی وی باشد در شوش برپا دارند لذا معماران با توجه به جمیع مسائل تپه آپادانا را با این منظور انتخاب کردند کاخ اصلی داریوش روی این تپه بنا شد و اقامتگاه درباریان و تاسیسات دولتی بر روی دو تپه ((ارک))و((شهر شاهی)) ایجاد شد.

 

آپادانا: آپادانا کاخی است مرتفع و پهناور که از بخشهای مختلفی تشکیل یافته است.این واحدها شامل تالار حرمسرا دروازه کاخ پذیرایی و دیگر بخشها است.در آغاز معماران زمان هخامنشی گرداگرد تپه را دیواری قطور با ارتفاعی حدود 20 متر و قطری به همین اندازه برپا کردند و پشت آنرا با خاک پرکردند . بر روی این تختگاه ابتدایی پی بناها کنده شد سپس دیوارها برپا گردید و ستونها در جای خود استوار گشت.

 

در این زمینه کتیبه ای از داریوش بر جای مانده است که خود گویای بسیاری از مسائل معماری این بنای بزرگ و با شکوه است داریوش در این کتیبه چنین نوشته است:

 

 

 

((این کاخ را من ساختم – زیور آن از راه دور آورده شد زمین کنده شد تا اینکه به خاک سفت (کف سنگی) رسیدم و خندقی درست شد.سپس قلوه سنگ و شقته در آن انباشته شد در طرفی به بلندی 40 ارش و سوی دیگری تا حدود 20 ارش روی آن شفته کاخ بنا گردید. کند وکوب و انباشتن و خشتهایی که در قالب زده شده کار مردم بابل بوده الوارکاج از کوهی آورده شد که آنرا لبنان گویند.مردم آشور آنرا به بابل و مردم کارکه و یونانیان آنرا از بابل به شوش آوردند. چوب یکا از گاندهارا و کرمانا آورده شد. زرا از سارد و بلخ آمد و در اینجا بر  روی آن کار شد . سنگ لاجورد گران قیمت و عقیق شنگرفی را از سغد آوردند و فیروزه را از خوارزم . سیم و آبنوس از مصر آمد. تزئینی که دیوارها با آن زیور یافته از یونان عاج از اتیوپی و از هند و از رخج آورده شد ولی در اینجا روی آنها کار شده سنگهایی که در اینجا به صورت ستون در آمده سنگ آنرا از شهری در ایلام بنام ((آبی رادو)) آوردند. سنگ بران و سنگ تراشان که آنها را ساختند از مردم سارد و یونان بودند . آنهایی که طلاها را به کار گرفتند مادی و مصری بودند . منبت کاران ساردی و مصری بودند . آنان که از عاج خاتم می ساختند بابلی و یونانی بودند . آنها که به تزئین دیوار پرداختند مادی و مصری بودند. به یاری اهورامزدا کاخی با شکوه در شوش بنا نهادم . اهورامزدا مرا و پدرم و کشورم را از هر آسیبی نگهدارد.))

 

متن کتیبه آنچنان گویا و قابل توجه است که همانند قرارداد پیمان کار ساختمانی است که احتمالا یک راهنمای درستی در فنون ساختمانی بناهای شبیه به آن در تخت جمشید و سایر امکنه هخامنشی به شمار می رفته اکنون از آن اطلاعات و تجربه های فنی  قابل ملاحظه ای آشکار می شود. و علاوه بر اینها چند نکته اساسی و مهم در این کتیبه نهفته است

 

1-   چون در طرح بنا ساخت دیوارهای بلند در نظر بوده لذا معماری زمین را تا خاک بکر حفر کرده تا ساختمان میتحکمی داشته است

 

2-      چون تپه طبیعی است در نتیجه پی سازی بستگی به فراز و نشیب تپه داشته است

 

3-   چون ستونهایی یا اندازه و وزن زیاد در بنا طرح ریزی شده بود پی سازی می باید از استحکام کافی برخوردار باشد. به همین دلیل محلهایی که لازم بود با سنگ و شن پر کرده و کوفته اند. سپس دیوارها و ستونها را بر پا داشته اند. نتایج کاوشها روشهای مورد بحث در کتیبه را تایید می کند.

 

 


  
  
قراب:کشتی،لنج بزرگ.

قماره:دکه،آلونک.

قندر:پوتین.واژه ایست عربی.

قوطی:اصطلاحی بود برای آدمهای قد کوتاه.خیلی موءدبانه نیست.

قول:غول،بزرگ،درشت هیکل.

قیل:قیر،از فراورده های نفتیست به رنگ روی دشمنان آبادان.

ک:

کا:به معنای برادر،کاکا،کوکا.همان کاکوی شیرازی هاست.

کابل:سیم ضخیم و چند رشتهء برق.

کاپوت:درب موتور اتوموبیل،به کاندوم هم گفته میشود.

کاچ:چشم لوچ،قلوچ.

کارم سرا:کاروانسرا.

کپ:فنجان.

کخ:چاخان،دروغگو.

کُرده:کرت بندی باغچه.چه صفایی داشت باغچهء منزل ما در تانکی دو(یادش بخیر)!!!

کرن:جرثقیل.

کفتر:کبوتر.

کُفه:سرفه.

کِل:بر وزن (سل)آوای شادی و سروریست که معمولا" زنان جنوبی در مراسم جشن و شادی سر می دهند.

کُل:کال،چاله و سوراخی که برای تیله بازی در زمین ایجاد می کردیم.

کُلک:کاموا،گلولهء نخی.

کُله:محل نگهداری پرندگان خانگی مثل مرغ و خروس.

کُم:شکم.

کنجیر:نیشگون.

کندر:نوعی سقز یا آدامس است که از صمغ طبیعی درختان معطر گرفته می شود و هنوز هم در بازارها موجود است.(یاد بی بی بخیر)

کنس:خسیس،ناخن خشک.

کواتر:منزل سازمانی،خانه های شرکتی.

کوت:ناحیه،منطقه(واژه ای عربی است).

کوک:سرحال،صمیمی هم معنا میشود.

کول:دوش،شانه.

کولیت:نوعی پودر شربت.

کِیل:پیمانه.

کیلی:چوب کوچک در بازی هوبیو.

گ:

گاراژ مرکزی:اصطلاحی بوده طنزگونه در میان فرهنگیان و دانش آموزان آن زمان که در مورد دبیرستان دکترفلاح بکار میرفت.دلیل این موضوع هم این بود که دانش آموزان خاطی و رام نشدنی را معمولا" به این آموزشگاه تبعید میکردند.

گدول:پدر سوخته و حقه باز،در حال حاضر هم زیاد استعمال میشود!!!!!

گران:همان گراند انگلیسی هاست به معنای زمین،اما در آبادان به ورزشگاه گفته میشود(گران شاپوری)با سپاس ویژه از جناب اقای اتمان زاده،بخاطر راهنمایی خوبشان.

گزایل:آبادانی شدهء گازوئیل است!!!

گلپ:افتاد،پرتاب شد.

گلر:دروازه بان در بازی فوتبال.

گلن:ظرف فلزی 4 لیتری.

گلوپ:لامپ ،چراغ برق.

گمپل:اصطلاحی است برای آدمهای قد کوتاه و تپل.

گیت:دروازه.

گیس:بوی خوش!!!همان گاز است.بویی است که از بویلرهای پالایشگاه منتشر میشود و به نوعی نشانهء حضور در آبادان است،یعنی تا زمانی که این بو به مشامت می رسد میتوانی در آبادان بودن را احساس کنی.جایی در مورد این واژه نوشته ام که مخفف گل یاس است(هنوز هم وقتی گذرم به آبادان می افتد،اولین جایی که بعد از سید عباس میروم،کنار پلیت روبروی او پی دی ست،میروم و ریه هایم را از بوی خالص گیس سرشار                می کنم،وقتی حسابی در آبادان بودن را احساس کردم،به سراغ بقیه کارها میروم).

گیلاس:لیوان.

ل:

لارج:لارژ.دست و دلباز.

لاری:ماشین باری،کامیون.

لحیم:جوش.جوشکاری ظریف.

لفت دادن:معطل کردن.

لمبوته:لُنگ،قطیفه.

لوفر:مجرد،کسی که هنوز ازدواج نکرده باشد.

لیر:لجن.

لیک:جیغ.

لیکو:تک زنگ،نیمه وقت هر شیفت کاری را با این آژیر کوتاه اطلاع میدادند.

لین:خیابان،کوچه،ردیف.

م:

مُتو:نوعی ماهی کوچک که در آبهای کم عمق کنار ساحل زندگی می کند،شبیه ماهی ساردین است و در عربی به آن شوئچی می گویند.

مجلسی:اطاق پذیرایی.

مخ:مغز.

مفتکی:رایگان،مجانی،مفت.

مکینه:موتور،نیروی محرکه.از واژهء انگلیسی ماشین گرفته شده و بیشتر به پمپ آب اطلاق میگردد.

ملق:پشتک وارو.

ململو:پر مو،پشمالو.

ململی:مخملی،نرم و ظریف.

ملیل:ولرم،نه سرد و نه گرم.

مموش:ژیگول،سابقا" به بچه های بانمک و سبزهء آبادانی که سرآمد تیپ زدن بودند گفته میشد،بعد از جنگ و مهاجرت آبادانیها به شهرهای دیگر،در تمام ایران هم سرایت کرده است.

منگ:آدم گیج و بی حواس.

منگ:زنگ آهن،اکسیده شدن فلزات.

مو:من.

موندبالا:با کلاس،های کلاس.

می نا:نوعی روسری جنوبی است به رنگ مشکی با طرحهای گوناگون،مینار هم میگوییم.

میداف:پارو.اصطلاحی است در صیادی سنتی.

میکس:مخلوط،ترکیب.انگلیسی است.

مین گیت:دروازه اصلی پالایشگاه آبادان.اصلا" انگلیسی است.

ن:

ناطور:نگهبان،پاسبان.

نامبر وان:شماره یک،درجه یک.

و:

وارد:بخش،راهرو.بیشتر در بیمارستان شرکت نفت استفاده میشد.

واز:باز.

والف:والو،واژه ایست انگلیسی به معنای سوپاپ.در آبادان به معنای شیرفلکهء آب به کار میرود.

وایر:شیلنگ آب.

ور زدن:پر حرفی کردن،یاوه گویی.

وراج:پر حرف،پرچانه.

ولک:حرف ندا در زبان عربی.

ووره:زوزه کشیدن،نعره کشیدن.

ووِی:ادای صوتی است به معنای خیلی زیاد و نا محدود.

وُیسک:بایست.صبر کن.

ه:

ها:بله،آری.

هُپ:ایست.

هلیدون:تاب.تاب بازی.بازی کودکانه ای که با بستن دو سر یک رشته طناب به دو محل نزدیک به هم و نشستن بچه ها و بزرگترها!!!در قسمت وسط آن انجام میشود.

هندی:آدم گیج،فراموشکار و زودباور،خنگ.شاید کاربرد این واژه از زمان همزیستی آبادانیها با هندیها آغاز گردیده است.

هِنزاپ:دستها بالا!!!همان هندز آپ لاتین است.بچه های پر شور آبادانی بعد از دیدن فیلمهای وسترن در سینماهای آبادان که همزمان با سینماهای امریکا و انگلیس پخش میشد،به کوچه می آمدند و جیموست بازی!!!می کردند و هنزاپ قسمت اصلی این بازی بود.

هواف:میتونی؟حریف هستی؟آماده ای؟

هوبیو:نوعی بازی کودکانه،الک دولک.

هولاهپ:نوعی حلقه که به دور کمر می انداختند و با چرخش کمر این حلقه را هم می چرخاندند،نوعی وسیلهء رقص بندری بوده که جاشوها در هنگام شادی به کار میبردند و جنس آن از الیاف نخل ساخته میشد،جدیدا" انواع پلاستیکی در رنگهای مختلف آن به بازار آمده که کاربرد ورزشی و حرکات موزون هم دارد.

هوونگ:هاونگ،وسیلهء آشپزخانه برای کوبیدن ادویه جات.

  
  
چوووش:نگهبان،پلیسهای رده پایین پالایشگاه را می گفتند،شاید از کلمهء چاوش گرفته شده باشد.

چینکو:کارگران چینی که برای کار به آبادان می آمدند و تعدادشان هم کم نبود را می گفتند.

چینووی:چینی،شبیه چینی ها،کسی که دارای چشمانی بادامی باشد.در آبادان قدیم بچه های کوچک را از چینووی میترساندند،حالا که دیگر بازار آبادان هم مثل همه جاهای دیگر پر شده از جنس چینی،احتمالا" ترس بچه ها هم ریخته باشد.

ح:

حبانه:نیم خمره،ظرفی از گل پخته که برای نگهداری و مصرف آب شرب استفاده میشد،تا در یک روز شرجی شهریور ماه،در آبادان یک لیوان از آب حبانه نوش جان نکرده باشی،توصیف طعم آن بی فایده است.

حوض شنو:استخر

خ:

خالو:دایی،برادر مادر.

خب:باشد،باشه.

ختِِل:قلقلک.

خشت مال:خالی بند.اصطلاحی است آبادانی که در مورد آدمهایی که«اگر صدتا چاقو می ساختند یکیش دسته نداشت»استفاده میشد.

خو:قبول،به عنوان پذیرش موضوع استعمال دارد.

خوش تیپ:همان خوش تیپ است.می گویند در شهر کرمانشاه اگر در کوچه و بازار کسی را صدا بزنی و بگویی:پهلوان،همه بر میگردند و می گویند:با منی؟در آبادان هم اگر صدا زدی خوش تیپ،همه از شما همین سوال را  می پرسند و میگویند:مونه صدا کردی کوکا؟

د:

داکو:لنج.موتورلنجهای دو طبقه را میگویند.

دامبالان:دمبلان،دمبهء گوسفند.

دبه:ظرف درب دار برای نگهداری مایعات.

دده:خواهر.

درام:بشکهء فلزی که معمولا"200 تا 220 لیتر گنجایش مایعات داشت،اصولا برای حمل قیر و سایر فراورده های نفتی پالایشگاه کاربرد داشته.

درس:آرایش،خود آرایی.

دروغ کن:دروغگو،چاخان.

دس پلکو:دست مالی کردن،دست مالی شده.

دس مله:شنا،دست شنا.

دف:باسن،....(مودبانه نیست)!!!.

دقوز:سس تندی که از ترکیب فلفل و سایر ادویه جات در سرکه و رب گوجه تهیه شده و در کنار سمبوسه،فلافل و پاکوره مصرف دارد.

دله:حلب 17 کیلویی،پیت حلبی.

دمام:طبل بزرگ،بیشتر در مراسم عزاداری جوانان و نیز در ایام سوگواری محرم کاربرد دارد،بدنهء آن از چوب و صفحه اش را از پوست بز تهیه         می کنند.

دمیج:آسیب.داغون شده.

دنگ:دزدیدن،بلند کردن.

دوبه:شناور مسطح و بزرگی که معمولا" به کشتی و لنج یدک شده و بار و کالا را بر روی آن می گذارند و به دنبال کشتی می کشند.

دوری:بشقاب.

دول:پارچ آبخوری.

دولاب:کمد.

دی گول:چاپلوس،خ....مال،خبرچین.

دیری:خرمای خشک.

ر:

رام سیت:مخالف جهت رانندگی کردن.همان رام سید است.

ربیت:کلک،دروغ بازی،کلاشی.

ربیون:میگو.از واژهء عربی روبیان گرفته شده است.

رست:استراحت بین روزهای کار.از اصطلاحات شرکتی است.

رقاب:رکاب.

رُل:فرمان اتوموبیل.

رمبیدن:فرو ریختن،آوار شدن.

ریبن:عینک آفتابی است که البته از دیرباز برای زندگی در آبادان لازم بوده و از ضروریات است(معمولا" با دمپایی ابری ست میشود).

ز:

زمبیل:سبد،زنبیل.

زیته:نوعی پرنده که شبیه گنجشک ولی کوچکتر از آن است،به بچه های کوچولویی هم که قلدر بازی میکردند میگفتند.

ژ:

س:

سانتی مانتال:همان های کلاس امروزیهاست.

سبور:نوعی ماهی محبوب آبادانی هاست.هنوز هم روزهای تعطیل که همهء اعضای خانواده به دور هم جمع می شوند،در آبادان بوی مطبوع این ماهی از تنور اغلب خانه ها به مشام می رسد.ُ

سپرتاس:ظرفی است فلزی که معمولا" دو طبقه یا سه طبقه بوده و همسران کارگران پالایشگاه غذای ظهر آنان را در این ظروف می گذاشتند.

سچه:ریل قطار،راه آهن.

سفور:سپور،رفتگر.

سقز:آدامس.

سکمبل:زنجیر،تسمه.انگلیسی آن اسکمبل میباشد.

سلنج:تور آویزان به جرثقیل،بیشتر برای حمل کالای کیسه ای مانند برنج و ذرت کاربرد دارد.

سلندر:همان سیلندر است،در آبادان به معنای کپسول گاز به کار میرود(آبادان هنوز لوله کشی گاز ندارد!!!).

سلویج:انبار ضایعات شرکت نفت را میگویند.

سله:قفس کبوتر یا هر پرندهء دیگر.

سمبو:سیاه پوست،تیره تر از سبزه.

سمنت:سیمان.انگلیسی است.

سولاخ:سوراخ.

سی پرنچ:گاراژ تعمیرات ماشینهای شرکت نفت را میگفتند،محل آن در بین ایستگاه 9 و 10 فرح آباد سابق بوده است.

سِی کفه:سیاه سرفه.

سی کو:ببین،نگاه کن.

سیت لین:در جهت صحیح رانندگی کردن،مخالف آن رام سید است.

سیل:نگاه کردن،دید زدن.

ش:

شادی:میمون،شامپانزه،شادینه هم می گوییم.

شانک:نوعی ماهی که هم با تور و هم با قلاب صید می شود.

شت دان:اصطلاحی است شرکتی و انگلیسی به معنای خاموش کردن.البته خاموشی صنعتی مثل خاموش کردن یک دستگاه ژنراتور.

شرتو:روزهای آفتابی پاییز و زمستان را می گوییم.در واقع شرتو نقطهء مقابل هوای ابری است.اصالتا" باید واژه ای لری باشد.

شرجی:هوای مرطوب،روزها و شبهایی در آبادان می آیند و میروند که از شدت رطوبت هوا،حتی تنفس هم دشوار می شود.نوع آبادانی آن عطر دریا را به مشام می رساند.

ششتن:شستن،مشت و مال کردن.

شط:رودخانه،رود.

شفت:شیفت،نوبت کاری.در پالایشگاه آبادان کارگران در سه شیفت کار میکردند:شیفت صبح،شیفت بعدازظهر،شیفت شب.

شلال:موی لخت و نرم را می گفتند.

شلیته:زبان دراز و پاچه پاره،بیشتر برای زنان به کار میرود.

شملی:شنبلیله.

شنو:شنا.

شِوِِر:آویزان.

شوفر:راننده.شوفر لوفر نمی خوایم یعنی راننده مجرد نمی خواهیم.

شیتان پیتان:قر و قاطی و نامفهوم.

ص:

صاحب:رئیس،قربان،سرور.هندیهای شاغل در پالایشگاه آبادان برای خطاب کردن به انگلیسیها از واژهء صاحب استفاده می کردند و این کلمه به ایرانیها هم سرایت کرده بود.

ض:

ط:

طارمه:ایوان مسقف.تمام منازل شرکتی بهمنشیر در مدخل درب ورودی از باغچه،طارمه ای داشتند که بر روی آن یک درب چوبی انگلیسی بسیار محکم و مقاوم نصب شده بود،هنوز هم این دربها در آبادان کاربرد دارند.

ظ:

ع:

عِبر:اخراج شدن،مورد پسند واقع نشدن.در زمانهای پیش از ملی شدن صنعت نفت،کارگران ایرانی روزمزد،هر روز صبح در مقابل مین گیت به صف می ایستادند تا یک سرکارگر که معمولا" هندی بود بیاید و کارگران مورد نیاز را انتخاب کند،در صورت عدم پذیرش هر کارگری از واژهء عبر استفاده میشد،مثلا" میگفتند امروز فلانی عبر شده،یعنی به کارگیری نشده.از معروفترین این سرکارگران که کارگرهای خوب و مناسب را با نگاه تیزبین انتخاب می کردند یک هندی سیک مذهب بوده که بواسطهء سبیلهای بلند و آویزانش،در آبادان به«سبیلو»معروف بوده است.

غ:

ف:

فُل:خطا،اشتباه.

فنتول:ریزه میزه و تند و تیز،صفتیست برای نوجوانان زبل آبادانی.

فنس:جالی،تور فلزی که معمولا"  به دور حیاط منازل شرکتی کشیده میشد.

فنش:یک اصطلاح به معنای اخراج و بیکار شدن از کار است.در واقع آبادانی شدهء فینیش انگلیسهاست به معنای پایان.

فنگ:گلوله،تیله.

فوگر:نحس،نکبت.

فوگرات:بد یمن،نحس.

فول:پر،کامل.انگلیسی است ولی دیگر مال خودمان شده.

فیت: پشت کردن به دیگران و خم شدن به شکل رکوع.

فیتر:لوله کش.

فیتک:سوت،خبر دادن به دیگران با سوت.

فیتکی:زن بدکاره.

فیدوس:آژیر،زنگ شروع و پایان هر شیفت و همچنین بروز حوادث را در پالایشگاه آبادان با نواختن این آژیر به اطلاع میرساندند،غریو صدای آن در تمام شهر شنیده میشد.(اینهم یادش به خیر)

فیس:افاده.

فیسو:پُر افاده.

فیک:تنبل،بی عار.

ق:

قاش:قاچ،درز.




  
  
چوووش:نگهبان،پلیسهای رده پایین پالایشگاه را می گفتند،شاید از کلمهء چاوش گرفته شده باشد.

چینکو:کارگران چینی که برای کار به آبادان می آمدند و تعدادشان هم کم نبود را می گفتند.

چینووی:چینی،شبیه چینی ها،کسی که دارای چشمانی بادامی باشد.در آبادان قدیم بچه های کوچک را از چینووی میترساندند،حالا که دیگر بازار آبادان هم مثل همه جاهای دیگر پر شده از جنس چینی،احتمالا" ترس بچه ها هم ریخته باشد.

ح:

حبانه:نیم خمره،ظرفی از گل پخته که برای نگهداری و مصرف آب شرب استفاده میشد،تا در یک روز شرجی شهریور ماه،در آبادان یک لیوان از آب حبانه نوش جان نکرده باشی،توصیف طعم آن بی فایده است.

حوض شنو:استخر

خ:

خالو:دایی،برادر مادر.

خب:باشد،باشه.

ختِِل:قلقلک.

خشت مال:خالی بند.اصطلاحی است آبادانی که در مورد آدمهایی که«اگر صدتا چاقو می ساختند یکیش دسته نداشت»استفاده میشد.

خو:قبول،به عنوان پذیرش موضوع استعمال دارد.

خوش تیپ:همان خوش تیپ است.می گویند در شهر کرمانشاه اگر در کوچه و بازار کسی را صدا بزنی و بگویی:پهلوان،همه بر میگردند و می گویند:با منی؟در آبادان هم اگر صدا زدی خوش تیپ،همه از شما همین سوال را  می پرسند و میگویند:مونه صدا کردی کوکا؟

د:

داکو:لنج.موتورلنجهای دو طبقه را میگویند.

دامبالان:دمبلان،دمبهء گوسفند.

دبه:ظرف درب دار برای نگهداری مایعات.

دده:خواهر.

درام:بشکهء فلزی که معمولا"200 تا 220 لیتر گنجایش مایعات داشت،اصولا برای حمل قیر و سایر فراورده های نفتی پالایشگاه کاربرد داشته.

درس:آرایش،خود آرایی.

دروغ کن:دروغگو،چاخان.

دس پلکو:دست مالی کردن،دست مالی شده.

دس مله:شنا،دست شنا.

دف:باسن،....(مودبانه نیست)!!!.

دقوز:سس تندی که از ترکیب فلفل و سایر ادویه جات در سرکه و رب گوجه تهیه شده و در کنار سمبوسه،فلافل و پاکوره مصرف دارد.

دله:حلب 17 کیلویی،پیت حلبی.

دمام:طبل بزرگ،بیشتر در مراسم عزاداری جوانان و نیز در ایام سوگواری محرم کاربرد دارد،بدنهء آن از چوب و صفحه اش را از پوست بز تهیه         می کنند.

دمیج:آسیب.داغون شده.

دنگ:دزدیدن،بلند کردن.

دوبه:شناور مسطح و بزرگی که معمولا" به کشتی و لنج یدک شده و بار و کالا را بر روی آن می گذارند و به دنبال کشتی می کشند.

دوری:بشقاب.

دول:پارچ آبخوری.

دولاب:کمد.

دی گول:چاپلوس،خ....مال،خبرچین.

دیری:خرمای خشک.

ر:

رام سیت:مخالف جهت رانندگی کردن.همان رام سید است.

ربیت:کلک،دروغ بازی،کلاشی.

ربیون:میگو.از واژهء عربی روبیان گرفته شده است.

رست:استراحت بین روزهای کار.از اصطلاحات شرکتی است.

رقاب:رکاب.

رُل:فرمان اتوموبیل.

رمبیدن:فرو ریختن،آوار شدن.

ریبن:عینک آفتابی است که البته از دیرباز برای زندگی در آبادان لازم بوده و از ضروریات است(معمولا" با دمپایی ابری ست میشود).

ز:

زمبیل:سبد،زنبیل.

زیته:نوعی پرنده که شبیه گنجشک ولی کوچکتر از آن است،به بچه های کوچولویی هم که قلدر بازی میکردند میگفتند.

ژ:

س:

سانتی مانتال:همان های کلاس امروزیهاست.

سبور:نوعی ماهی محبوب آبادانی هاست.هنوز هم روزهای تعطیل که همهء اعضای خانواده به دور هم جمع می شوند،در آبادان بوی مطبوع این ماهی از تنور اغلب خانه ها به مشام می رسد.ُ

سپرتاس:ظرفی است فلزی که معمولا" دو طبقه یا سه طبقه بوده و همسران کارگران پالایشگاه غذای ظهر آنان را در این ظروف می گذاشتند.

سچه:ریل قطار،راه آهن.

سفور:سپور،رفتگر.

سقز:آدامس.

سکمبل:زنجیر،تسمه.انگلیسی آن اسکمبل میباشد.

سلنج:تور آویزان به جرثقیل،بیشتر برای حمل کالای کیسه ای مانند برنج و ذرت کاربرد دارد.

سلندر:همان سیلندر است،در آبادان به معنای کپسول گاز به کار میرود(آبادان هنوز لوله کشی گاز ندارد!!!).

سلویج:انبار ضایعات شرکت نفت را میگویند.

سله:قفس کبوتر یا هر پرندهء دیگر.

سمبو:سیاه پوست،تیره تر از سبزه.

سمنت:سیمان.انگلیسی است.

سولاخ:سوراخ.

سی پرنچ:گاراژ تعمیرات ماشینهای شرکت نفت را میگفتند،محل آن در بین ایستگاه 9 و 10 فرح آباد سابق بوده است.

سِی کفه:سیاه سرفه.

سی کو:ببین،نگاه کن.

سیت لین:در جهت صحیح رانندگی کردن،مخالف آن رام سید است.

سیل:نگاه کردن،دید زدن.

ش:

شادی:میمون،شامپانزه،شادینه هم می گوییم.

شانک:نوعی ماهی که هم با تور و هم با قلاب صید می شود.

شت دان:اصطلاحی است شرکتی و انگلیسی به معنای خاموش کردن.البته خاموشی صنعتی مثل خاموش کردن یک دستگاه ژنراتور.

شرتو:روزهای آفتابی پاییز و زمستان را می گوییم.در واقع شرتو نقطهء مقابل هوای ابری است.اصالتا" باید واژه ای لری باشد.

شرجی:هوای مرطوب،روزها و شبهایی در آبادان می آیند و میروند که از شدت رطوبت هوا،حتی تنفس هم دشوار می شود.نوع آبادانی آن عطر دریا را به مشام می رساند.

ششتن:شستن،مشت و مال کردن.

شط:رودخانه،رود.

شفت:شیفت،نوبت کاری.در پالایشگاه آبادان کارگران در سه شیفت کار میکردند:شیفت صبح،شیفت بعدازظهر،شیفت شب.

شلال:موی لخت و نرم را می گفتند.

شلیته:زبان دراز و پاچه پاره،بیشتر برای زنان به کار میرود.

شملی:شنبلیله.

شنو:شنا.

شِوِِر:آویزان.

شوفر:راننده.شوفر لوفر نمی خوایم یعنی راننده مجرد نمی خواهیم.

شیتان پیتان:قر و قاطی و نامفهوم.

ص:

صاحب:رئیس،قربان،سرور.هندیهای شاغل در پالایشگاه آبادان برای خطاب کردن به انگلیسیها از واژهء صاحب استفاده می کردند و این کلمه به ایرانیها هم سرایت کرده بود.

ض:

ط:

طارمه:ایوان مسقف.تمام منازل شرکتی بهمنشیر در مدخل درب ورودی از باغچه،طارمه ای داشتند که بر روی آن یک درب چوبی انگلیسی بسیار محکم و مقاوم نصب شده بود،هنوز هم این دربها در آبادان کاربرد دارند.

ظ:

ع:

عِبر:اخراج شدن،مورد پسند واقع نشدن.در زمانهای پیش از ملی شدن صنعت نفت،کارگران ایرانی روزمزد،هر روز صبح در مقابل مین گیت به صف می ایستادند تا یک سرکارگر که معمولا" هندی بود بیاید و کارگران مورد نیاز را انتخاب کند،در صورت عدم پذیرش هر کارگری از واژهء عبر استفاده میشد،مثلا" میگفتند امروز فلانی عبر شده،یعنی به کارگیری نشده.از معروفترین این سرکارگران که کارگرهای خوب و مناسب را با نگاه تیزبین انتخاب می کردند یک هندی سیک مذهب بوده که بواسطهء سبیلهای بلند و آویزانش،در آبادان به«سبیلو»معروف بوده است.

غ:

ف:

فُل:خطا،اشتباه.

فنتول:ریزه میزه و تند و تیز،صفتیست برای نوجوانان زبل آبادانی.

فنس:جالی،تور فلزی که معمولا"  به دور حیاط منازل شرکتی کشیده میشد.

فنش:یک اصطلاح به معنای اخراج و بیکار شدن از کار است.در واقع آبادانی شدهء فینیش انگلیسهاست به معنای پایان.

فنگ:گلوله،تیله.

فوگر:نحس،نکبت.

فوگرات:بد یمن،نحس.

فول:پر،کامل.انگلیسی است ولی دیگر مال خودمان شده.

فیت: پشت کردن به دیگران و خم شدن به شکل رکوع.

فیتر:لوله کش.

فیتک:سوت،خبر دادن به دیگران با سوت.

فیتکی:زن بدکاره.

فیدوس:آژیر،زنگ شروع و پایان هر شیفت و همچنین بروز حوادث را در پالایشگاه آبادان با نواختن این آژیر به اطلاع میرساندند،غریو صدای آن در تمام شهر شنیده میشد.(اینهم یادش به خیر)

فیس:افاده.

فیسو:پُر افاده.

فیک:تنبل،بی عار.

ق:

قاش:قاچ،درز.




  
  
<      1   2   3   4   5      >