بمبو:شیر آب فشار قوی،در آبادان دههء20 که هنوز مناطق غیر شرکتی و حتی برخی از مناطق کارگری شرکت نفت هم شبکهء اب لوله کشی نداشتند در سر هر محله یک شیر فشار قوی آب وجود داشته که مردم برای بردن آب از این سکوهای سیمانی در صف می ایستادند.الان هم دوباره چند سالیست که راه اندازی شده اما با این تفاوت که آن قدیمها هم آبش پاکتر بوده و هم فشارش بیشتر(اسمش را هم عوض کرده اند)!!!
بُنگ:بانگ،صدا زدن.
بوتل:بطری.
بوچ:چوب پنبه ای که در روی درب بطری می گذاشته اند.
بوکس:جعبه،قوطی.همان باکس فرنگی است.
بی بی:مادربزرگ،احترامی است برای پیرزنها.
بیش لمبو:نوعی ماهی دو زیست که هم در شط و هم در کنار آن زندگی می کند.خیلی شبیه مارمولک است و مصرف خوراکی هم ندارد.
بیلر:مشعلهای بلند پالایشگاه را میگویند،سابقا" به آبگرمکن هم گفته میشده.
بیلرسوت:لباس کارگران صنعتی،از بالا تا پایین یک تکه بود و یک زیپ از بالای یقه آن شروع میشد و تا پایین پیراهن آن ادامه می یافت(دگمه ای آن هم بود).با آنکه محیط کار پالایشگاه،محلی آلوده به مواد روغنی و نفتی بود اما این لباس در تن کارگران پالایشگاه همیشه از تمیزی برق میزد.دیدن صحنهء خروج کارگران که بیلرسوت بر تن داشته و سوار بر بای سیکل از مین گیت خارج میشدند،تماشایی بود.
پ:
پاتیل:دیگ،قابلمهء بزرگ.
پارتی:سفارشی،پارتی بازی هم میگوییم.
پارچ:تنگ آب،ظرف آب.
پاکوره:نوعی غذای تند هندی،از دیر باز با سمبوسه همراه بوده است.
پته:ورق کارت بازی،پاسور،پرونده،به قبض گمرک هم می گوییم.
پچل:کثیف،چرک.
پرچ:سر چیزی را کوبیدن،پرس کردن سر میخ.
پرک:لبه نان تافتون یا لواش.
پریموس:نوعی اجاق قدیمی که با سوخت نفت کار می کرد،مادر بزرگهای ما با پمپ زدنهای پیاپی از خاموش شدن شعلهء آن جلوگیری می کردند.بابابزرگها این اجاقها را از فروشگاه شرکت نفت میخریدند هر عدد 75 ریال.
پلاچ:سمج،وراج.
پلتیک:کلک،سیاست بازی.بعضی ها معتقدند واژه ای آبادانی بوده و انگلیسیها از ما یاد گرفتند و تقلید میکنند!!!!!؟؟؟؟؟
پلیت:ورق فلزی نازک.
پمپ حوض:واحد پمپاژ آب و حوضچهء کنار آن.در آبادان قدیم قربانی زیادی گرفته است.
پنگ:خوشهء خرما.
پولکی:زن بدکاره،زنی که برای پول تن به فحشاء میدهد.
پویدون:پدال دوچرخه.
پیپ حوس:شیلنگ آب،لولهء پلاستیکی منازل.واژه ای انگلیسی است.
پیتون:بدنام،بد اسم(برای زنان....کاربرد دارد).
پیسا:واژه ای پشتو می باشد به معنای پول:پیسا بی پیسا یعنی پول بی پول(منتظر پیسا اینجا نویسا:اگر منتظر پول هستی،اینجا توقف نکن)
پیله:سمج،آدم گیر بده.
ت:
تامبالان:لوتو،نوعی بازی و ادوات قمار.
ترق توروق:نوعی بازی با گل،گل بازی.یک تکه گل تازه و نرم را کف دست پهن می کردیم و وسط آن را هم با انگشت سوراخ می کردیم بعضی بچه ها که مهارت بیشتری داشتند،برای ناز شست خود آب دهانی هم به آن می زدند و کسی که می خواست آن را پرتاب کند با صدای بلند میگفت:ترق تروق چی بالاش؟ و بقیه هم چیزی را تعیین می کردند و مثلا" می گفتیم: شُل بالاش!!!گل پرتاب می شد و اگر به دیوار می چسبید فرد پرتاب کننده برنده محسوب میشد.این بازی معمول روزهای بارانی و سرد زمستان بود و.... چه کتکها که بابت کثیف کردن دیوارهای پاکیزهء منازل مردم نخوردیم.....یادش بخیر!!!
تریک:لامپ،چراغ برق.
تش باد:باد داغ و سوزاننده.وقتی در مرداد ماه میوزد آرزوی شرجی شهریور ماه را میکنی!!!
تفکه:آب دهان،تف.
تماته:پیش از اینکه گوجه فرنگی کشف گردد،مردم غذایشان را با تماته خوشرنگ میکردند!!!!!همان گوجه فرنگی است.
تمبل:تنبل.(در آبادان نداشتیم)
تن تیل:سرپرست،مسئول،سرکارگر،استاد کار،تندیل هم میگفتند.
تنتو:زمان استراحت بین تایم کار،بریک.
تنگ تنگو:نوعی ملخ صحرایی.به نوعی بازی کودکانه به روی جوی آب هم گفته میشد.
تنگیدن:پریدن،جست و خیز کردن،به معنای خراب کردن هم می آید.
تیریک:حباب قیر روی اسفالت.روزهای تش باد تابستان آبادان،قیر روی کوچه خیابانهای همیشه اسفالت این شهر،از شدت گرما باد می کرد و متورم می گردید،این هم میشد یکی از تفریحات سالم و بازیچه ای برای کودکانی که ظهرها خواب نداشتند!!!
تیزی:تیزبر.
تیس:واژه ایست اصالتا" اردو به معنای طعم و مزه.
تیسه:جستجو،گردش.اصل آن اززبان اردو وارد شده و در واقع تیسا بوده است.در آبادان قدیم به معنای جوبگردی به کار می رفت ولی امروز بیشتر به معنای پلکیدن و دور زدن در کوچه و خیابان به کار میرود.
تیل:همان تیر چراغ برق است.عمود.
تیم: آبادانی شدهء تایم است به معنای وقت.
ث:
ج:
جا:رختخواب،در بین بعضی از قومیتها به معنای منزل و خانه هم می آید.
جالی:توری فلزی.
جاموس:گاومیش.واژه ای عربی است.
جخ:تازه،هنوز،همین الان.
جر:دعوا،مرافعه.
جس:قیافه گرفتن،ژست!!!
جستی:شیک پوش.
جسر:پل.
جسرلق لقو:پل کج و معوج،در سالهای ابتدایی تاسیس پالایشگاه آبادان،انگلیسها برای جلوگیری از رفت و آمد آزادانهء مردم بومی به منطقهء شرکتی، به دور پالایشگاه و تاسیسات آن خندق بزرگی را حفر کرده بودند و فقط یک پل فلزی لغزنده و نا استوار را بر روی آن نصب کرده بودند تا رفت و آمدها را کنترل نمایند،به علت همان عدم استحکام و حرکت های آن به جسرلق لقو مشهور شده بود.ظاهرا" محل آن همین پارکینگ ایستگاه خرمشهریها در انتهای بازار ته لنجیهای امروز بوده است.
جک:پارچ آب،تنگ آب.
جُل:سربار،آدم آویزان.
جنگ:صمیمی،شفیق.
جنگی:سریع و فوری.
جوت:کلافی از پارچه های ریش ریش که برای تمیز کردن ماشین آلات و دستگاههای صنعتی به کار میرفت.
جوق:جوی،جوب،آب رو.
جوکی:گروه و طایفه ای مذهبی در هندوستان،در آبادان هم تعدادشان کم نبود و در محلهء سیکلین و تانکی دو زندگی می کردند.
جهاز:کشتی،لنج،جاهاز.
جهازی:جهیزیه،آن کالا و بار و بنه ای که عروس با خودش به خانهء شوهر می برد.
جهود:یهود،یهودی.
جیم:در رفتن،فرار کردن.
چ:
چالی بازی:دلقک بازی،ادا و تقلید دیگران را در آوردن.
چالی:آدم شوخ طبع و مجلس گرم کن،شاید اشاره ای باشد به چارلی چاپلین،کمدین معروف اوائل قرن 20
چپل:کثیف،چرکین،شلخته.
چپلو:چپل،زشت،بد قواره.
چپه:مچاله،بهم فشرده.
چترال:آدم عوضی.
چتری:چادر،برزنت.روکشی است از جنس پارچهء بسیار ضخیم.
چرخک:قرقره ریسمان.
چرداغ:شرکتها و موسسات بسته بندی خرما.
چرکو:کثیف و پرچرک.
چکنه:نوچ،چسبناک.
چلب:آویزان شدن به پشت ماشینها بویژه وانت.از پدرهایتان بپرسید که چه کیفی داشت؟؟؟!!!
چمب و چیلی:چرب و تند و فلفلی.
چمری:خارک نارس.مراحل رشد یک دانه خرما بدین صورت است:چمری،خارک، و رطب و بعضی وقتها هم دیری.
چندل:چوبهای بزرگی که معمولا" در سقف خانه ها به کار میرفت.
چوق:چوب.
چول:درب و داغون،فکسنی.
چولان:نیزار،نیزارهای اطراف تالاب.بوی تند و خاصی دارد.